سرآغاز:
نهاد خانواده کوچکترین نظام اجتماعی است که ثبات واستحکام آن
موثماندن آن از پیامدهای سوءناشی ازاین عدم ثبات
دارد.از هم گسیختگی نهاد خانواده که غالباً درقالب طلاق پدیدار می
شود،تأثیرات نامطلوبی بر پیکره اجتماع دارد که جلوگیری از آن رابا شناخت
عوامل طلاق وراهکارهای پیشگیری ازآن اجتناب ناپذیر می سازد.
قتی اتفاق می
افتد که ازدواج و یا ازدواج کنندگان جوان هستند.
نهاد خانواده کوچکترین نظام اجتماعی است که ثبات واستحکام آن
موثماندن آن از پیامدهای سوءناشی ازاین عدم ثبات
دارد.از هم گسیختگی نهاد خانواده که غالباً درقالب طلاق پدیدار می
شود،تأثیرات نامطلوبی بر پیکره اجتماع دارد که جلوگیری از آن رابا شناخت
عوامل طلاق وراهکارهای پیشگیری ازآن اجتناب ناپذیر می سازد.
تعریف طلاق:
انحلال رابطه همسری در ازدواج دائمی را که بعد از آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف مربوط به زناشویی مسئولیتی برای دو همسر نخواهد بود، طلاق می گویند.
اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این
هیچ دختر و پسری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمی کنند که ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
سایت ازدواج موقت همسریابی شیدایی شیدایی ازدواج موقت کانال ازدواج تراختور رزرو بلیط قطار کانال ازدواج ازدواج موقت سایت شیدایی صیغه سایت سایت همسریابی موقت شیدایی کانال ازدواج سایت همسریابی دائم شیدایی همسریابی سایت شیدایی سایت ازدواج همسر ایده آل بهترین سایت همسریابی بهترین سایت ازدواج خودرو شاسی بلند ازدواج موفق آتشنشانان پلاسکو پلاسکو خرید خودرو رزرو هتل بلیط قطار استقلال پیروزی تراختور رزرو بلیط قطار کانال ازدواج
طلاق احساس باخت و یا زنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس اقدام به جدایی می کنند. گاهی طلاق تنها راه منطقی برای حل مشکل به نظر می رسد. آنچه دارای اهمیت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گیری این پدیده در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
طلاق دلایل گوناگونی دارد.این دلایل متناسب با موقعیت،طبقه وجایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است.شناخت عوامل موثر درشکل گیری این پدیده درکنترل وکاهش آن نقش به سزایی خواهد داشت.بالارفتن میزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زیادی از کارشناسان قرار گیرد. در خیلی از موارد حتی گروهی آن را به عنوان نشانه ای بر از میان رفتن خانواده در سالهای آینده تلقی کرده اند. غالبا گفته می شود که امروزه مردم با غم و تشویش کمتری در مقایسه با گذشته به ازدواج روی می آورند، چرا که طلاق برای آنان در حکم بیمه ای تلقی می شود و در صورتی که ازدواج ایجاد مشکل کرده و یا حالت موفقیت آمیز و خشنودکننده ای برای آنها نداشت می توانند آن را رها کنند. اکثر طلاق ها و
درمیان این نقشها که تنوع زیادی دارند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف: شوهر زیر نفوذ زن: مرد با پذیرش نقش تابع درگروه همبازی هایش یا درخانواده وجامعه در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را می پذیرد.
ب: زن یاشوهر عزیز دردانه: چون درکودکی مورد تعریف وتمجیدوستایش بوده در زندگی زناشویی نیز همین توقعات وانتظارات را از همسرش دارد.
ج: شوهری که می خواهد اورا بپرستند.
قتی اتفاق می
افتد که ازدواج و یا ازدواج کنندگان جوان هستند.
تمامی ازدواج ها پس از سپری شدن ایام شادی آفرین عشق و محبت دستخوش گونه ای
از بحران و تطابق می گردد و تمامی زوج ها حداقل چند گامی را در راه از
میان بردن پیوند میان خود گام بر می دارند. چرا گام های برخی از افراد
بلندتر است؟ البته این پرسش را نمی توان با اتکای به یک عامل به تنهایی
پاسخ داد بلکه مجموعه ای از علل مطرح است که به تنهایی و یا در ارتباط با
یکدیگر سبب انهدام حیات زناشویی می شود.
علل و عوامل موثر در طلاق:
همانطور که اشاره شد طلاق عوامل مختلفی دارد که مهمترین این علل وعوامل را می توان به شرح ذیل احصاء نمود:
1- هم کفو نبودن زوجین:ازدواج هایی که درآنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند وکمتر به طلاق می انجامد.تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی،سطح تحصیلات،سطح هوش،هم نژاد بودن ،دین مشابه داشتن،داشتن آموزه های مشابه،هم زبان بودن،یک ازدواج موفق رارقم می زند.
اصولاًازدواجی که با تشابه نژادی،زبانی،روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفق است وعدم رعایت این تشابهات ممکن است به عدم توفیق دربرقراری ارتباط سالم شده ونهایتاًمنجر به طلاق وجدایی گردد.
درمیان این نقشها که تنوع زیادی دارند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف: شوهر زیر نفوذ زن: مرد با پذیرش نقش تابع درگروه همبازی هایش یا درخانواده وجامعه در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را می پذیرد.
ب: زن یاشوهر عزیز دردانه: چون درکودکی مورد تعریف وتمجیدوستایش بوده در زندگی زناشویی نیز همین توقعات وانتظارات را از همسرش دارد.
ج: شوهری که می خواهد اورا بپرستند.
دگرگونی در ساختار خانواده:
دگرگونی در ساختار خانواده در جوامع امروزی، از کوچک شدن حجم خانواده، دگرگون شدن برداشت های افراد از طلاق و تغییراتی در نقش های مردان و زنان سرچشمه می گیرد.
از آنجا که طلاق برای پایان دادن به پیوند زناشویی زوج های صاحب فرزند به صورت روش پذیرفتنی و قابل دفاعی در آمده است، به این علت نیز دگرگونی هایی در ساختار خانواده پدید آمده است. وقتی پدر یا مادری براثر طلاق خانواده را ترک می گویند، کارکردهای خانواده و نگهداری از فرزندان باید طوری تنظیم شوند که این فقدان جبران گردد.
چشمداشت ها و نقش های زن و شوهر امروز به شدت تغییر کرده اند اما بیشتر این دگرگونی ها در مورد زن مصداق دارد. روز به روز به تعداد زنانی که کار می کنند و در درآمد خانوادگی سهیم اند و در خانواده اقتداری به هم زده اند، افزوده می شود. امروزه بسیاری از زنان طبقه متوسط تحصیلاتشان را تکمیل می کنند و پس از ازدواج کار می کنند تا نخستین فرزندشان به دنیا آید. این گونه مادران یا تنها در نخستین سالهای کودکی فرزندشان در خانه می مانند و از او مراقبت می کنند و یا خدمتکاری را برای نگهداری از فرزند یا با سپردن به مهدکودک ها این نقش را به دیگری می سپارند تا خودشان بتوانند تمام وقت کار کنند. جنبش آزادی زنان و حرکت های زنان (فمینیستی) در تغییر نقش های اجتماعی جوامع نوین بسیار موثر بوده است.
برداشت مردم جوامع امروزی از طلاق در دهه های گذشته نیز دگرگون شده است. در دهه های گذشته طلاق برای مردم جوامع امروزی قابل قبول تر شده است. در گذشته زوج ها بیشتر در کنار هم می ماندند که احساس می کردند ادامه زندگی زناشویی شان به مصلحت فرزندانشان است. اما امروزه این تشخیص وجود دارد که برای فرزندان، طلاق پدر و مادر بهتر از ادامه زندگی خانوادگی پرکشمکش می تواند برای کودک از طلاق والدین زیانبارتر باشد.
علل و عوامل موثر در طلاق:
9- عوامل اقتصادی: مانند مد گرایی واسراف زن یافقر مالی مرد.
10- عدم درک متقابل افراد از یکدیگر: به علل مختلفی از جمله اختلافات سنی زیاد یا اختلاف سطح تحصیلات واختلافات فرهنگی ممکن است طرفین درک متقابلی از یکدیگر نداشته باشند.
11- اعتیاد ومواد مخدر: رابطه اعتیاد وگرایش به مواد مخدر وطلاق دو جانبه است وهریک می تواند سبب ایجاد دیگری شود.به عبارت دیگرطلاق می تواند سبب گرایش به سمت موادمخدر شود واعتیاد نیز می تواند منجر به جدایی وطلاق شود.
12- عدم رعایت عفاف وحجاب: امام علی(ع) می فرمایند:با پاکدامنی چشم اورا از نظر داشتن به دیگران وفکراورا ازاندیشه گناه باز دارید وبا ارضای امیال مشروع او(باعث شوید)هوس های نامشروع پیدا نکند.
13- عدم رعایت حقوق زوجین: مانند ترک انفاق.
14- بحران شخصیت: یکی از مهمترین عوامل طلاق درجامعه امروز،بحران شخصیت است.
بحران تنهایی یا یک خلاءعاطفی،خلاءای است که باعث می شود فرد در سن پایین تصمیم به ازدواج بگیرد وبااین ازدواج این گره یا عقده راازهم بگسلد.
چنین افرادیکه هنوز به بلوغ روانی کامل نرسیده وآگاهی لازم جهت ازدواج را ندارند،فقط برای اینکه خلاء تنهایی خود را پر کنندبه سراغ ازدواج می روند.
همانطور که اشاره شد طلاق عوامل مختلفی دارد که مهمترین این علل وعوامل را می توان به شرح ذیل احصاء نمود:
1- هم کفو نبودن زوجین:ازدواج هایی که درآنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند وکمتر به طلاق می انجامد.تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی،سطح تحصیلات،سطح هوش،هم نژاد بودن ،دین مشابه داشتن،داشتن آموزه های مشابه،هم زبان بودن،یک ازدواج موفق رارقم می زند.
اصولاًازدواجی که با تشابه نژادی،زبانی،روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفق است وعدم رعایت این تشابهات ممکن است به عدم توفیق دربرقراری ارتباط سالم شده ونهایتاًمنجر به طلاق وجدایی گردد.
2- تفاوت طبقاتی: تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی معمولاً دیدگاههای مختلفی را بوجود می آورد.
3- توقعات نابجا: از مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که زوجین از یکدیگر دارند.
4- عدم آگاهی جنسی: عدم شناخت کافی به خصوصیات ذاتی وعمومی جنس مخالف که رفتاری متناسب باآن خصوصیات را می طلبد،می تواند بعنوان یکی از عوامل اصلی طلاق محسوب شود.
5- بیماری ویا نقص جسمانی: مانند عقیم بودن مرد یا نازا بودن زن.
6- فقدان امنیت شغلی: معمولاً نبود امنیت شغلی بویژه برای مردان که مسئولیت تأمین معاش زندگی را برعهده دارند منجر به کاهش یاسلب امنیت روحی وروانی آنان خواهد شد.
7- تضاد فرهنگی: یکی از عوامل مهم در ناسازگاری زوجین وعدم برقراری تفاهم بین آنان وجود گرایشهای فرهنگی متعارض بین آنها است مثلاً یکی از زوجین مقید به رعایت آداب اسلامی وانجام واجبات وترک محرمات است وطرف دیگر رعایت این اصول را ،چندان اهمیّت نمی دهد.
8- شهرت یکی ازطرفین: این عامل چنانچه منجر به تفاخر کاذب شود مشکل آفرین خواهد بود.
15- نداشتن ارتباط زناشویی مناسب بویژه دراوایل ازدواج:
گفته می شود یک ارتباط جنسی مناسب 60 تا 70 درصد باعث رونق زندگی زناشویی می شود وبخش قابل توجهی از طلاق ها به خاطر نداشتن یک ارتباط زناشویی مناسب است.
16- خانواده های متزلزل وبد:
پیامبراکرم(ص) می فرمایند از سبزه مزبله بپرهیزید و درتوضیح سبزه مزبله می فرمایند دختر زیبا درخانواده بد.
17- ازدواج مجدد مرد: تعدد زوجات اگر چه درحقوق غرب وکشورهایی مانند فرانسه جرم محسوب می شود، دراسلام با رعایت شرط عدالت جایز است.ولی به خاطر عدم رعایت این شرط مهم واساسی یعنی عدالت ،اقدام به این عمل ازسوی زوج سبب ایجاد اختلافات خانوادگی شده وغالباً همسر اول متقاضی طلاق می گردد.
18- تدلیس در ازدواج: بعضاً ممکن است یکی از طرفین برای جلب توجه طرف مقابل متوسل به خدعه ونیرنگ شود یا واقعیتهایی را کتمان نماید، مانند آنکه خود را دارای امکانات مالی مناسب یا شغل یا تحصیلات مناسب وعالی معرفی کند درحالیکه فاقد این امکانات می باشد یا بیماری خاصی داشته که آنرا کتمان نموده و زندگی زناشویی برمبنای سلامت زوجین واقع شود وبعد خلاف آن ثابت شود این امر که تدلیس درازدواج نامیده می شود یکی از عوامل اصلی طلاق وانحلال رابطه زوجیت است.
ثار و نتایج طلاق:
طلاق از نظر روانی و حقوقی و اجتماعی آثاری دارد که بعضی از آنها مربوط به خود دو همسر است و بعضی دیگر به خانواده آنها و در صورتی که از آن ازدواج فرزندانی هم به وجود آمده باشند، جدایی تاثیر بسیار قابل ملاحظه ای در وضعیت کودکان آنها از جهات مختلف خواهد گذاشت.
مهمترین اثری که دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوءتعبیرها و حتی خودکشی را افزایش می دهد و در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمی برد و احساس پوچی به او دست می دهد و با خود می گوید من برای چه زنده ام؟ حالاچه بر سر من می آید؟ از این پس چگونه باید زندگی کنم؟ بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه شکل می گیرد. یک عامل که باعث تشدید این حس می شود که افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم می کنند و به آنها برچسب می زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتر کرده و تنهایی او تشدید می شود. از طرفی دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز باعث می شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی به وجود آید.
19- دخالت نابجای اطرافیان: تأثیر پذیری یکی از زوجین از القائات فکری نابجا ومداخله جویانه خانواده خود می تواند منجر به ناسازگاری وایجاد اختلافات زناشویی شود.
20- وفادار نبودن زوجین: خیانت یکی از زوجین به دیگری به عبارت دیگر فحشاءوروابط جنسی خارج از سیستم خانواده از عوامل عمده طلاق محسوب می شود.
21- تعیین مهریه های سنگین: گفته شده که شوم ترین چیزی که یک زن با خود به خانه شوهر می برد مهریه سنگین است.
22- ازدواج تحمیلی: این نوع ازدواج بدترین نوع ازدواج است .بعضاً اتفاق افتاده که والدین دختر یا پسر بدون درنظر گرفتن شرایط فرزندشان وبدون جلب نظر وی ویا حتی با وجود مخالفت وی مبادرت به تعیین همسربرای او می نمایند که این امر ممکن است منجر به ایجاد تبعات بسیار شومی شود که یکی از این تبعات طلاق است.
23- تشریفات زاید وافراطی: بویژه دراوایل تشکیل زندگی مشترک.
24- کاهش روحیه ایثار واز خود گذشتگی.
25- کاهش قبح طلاق درافکار عمومی.
آ
دیدگاه یک جامعه شناس درخصوص علل بحران زناشویی:
فالسام جامعه شناس آمریکایی علل بحران زناشویی را به چهار دسته به شرح ذیل تقسیم بندی نموده است:
1- عوامل موقعیتی وغیر شخصیتی مانند سلامت بدنی،شرایط اقتصادی ،مداخله نزدیکان ،تولد فرزند ناخواسته و…
2- نارسایی شخصیتی دریکی از زوجین یا هردو مانند گرایش های روان بیمارانه، الکلیسم، عقیم بودن، گرایش های جنسی وانحرافات اخلاقی وسایر علائم انحراف روانی.
3- تفاوتها یا عدم تشابهات شخصیتی از لحاظ سوابق ذهنی، اجتماعی مذهبی، ویا حساسیتها.
4- عدم توافق نقش ها مانند گرایش های ناهمسان زوجین ومحرومیتهای ناشی از عدم توانایی ازدواج در برآوردن انتظارات هر کدام.
بسیاری از عواملی که سبب از میان رفتن(انحلال) ازدواج می شوند ناشی از نقش هایی است که زن وشوهر در زندگی زناشویی خود ایفا می کنند وآنها رادر دوران کودکی وخانواده قبلی خود آموخته اند.
عمل کردن به این نقش ها غالباً برای هر یک از زوجین حالت ناهوشیارانه دارد وآنچه مسأله آفرین است عدم تناسب آنها با یکدیگر ودرچهارچوب یک کانون خانوادگی است.
د: حساسیت غیر عادی زن یا شوهر: که احتمالاً ناشی از محرومیتهای عاطفی در دوران کودکی است.
ه: سرد مزاجی زن.
و: زن بچه صفت(رشد نیافته از نظر شخصیت وشعور)
ز: شوهر غیر قابل اتکاء(ضعف یا عدم ثبات شخصیت)
تدابیر پیشگیرانه یا عوامل کاهش دهنده طلاق واختلافات زناشویی:
عوامل ذیل را می توان از جمله عوامل پیشگیرانه یا کاهش دهنده بحران زناشویی وطلاق محسوب نمود:
1- داشتن شرایط مساعد برای ازدواج.
2- تشابه زوجین از لحاظ اعتقادات مذهبی.
3- وجود دوران نامزدی به مدت 6 ماه یا بیشتر.
7- دارابودن آموزش کافی درزمینه مسائل خانوادگی.
8- مراجعه به مراکز مشاوره وانجام مشاوره ازدواج قبل از ازدواج.
9- دقت کافی درانتخاب همسر.
10- عدم اتکاءبه دوستیهای به اصطلاح خیابانی یا اینترنتی.
11- حذف تشریفات زاید ازدواج.
12- تعیین مهریه های مناسب.
13- تطابق پذیری وقابلیت انعطاف زوجین.
16- تسلط برنفس که منجر به غلبه خشم های آنی برانسان نشود واقدامات یا تصمیماتی عجولانه گرفته نشود.
17- رعایت آموزه های دینی از جمله آنکه زن حتماً خود را برای شوهر بیاراید،هنرهای خود را درجلوه های تازه برای شوهر به ظهور برساند، رغبتهای جنسی اورا اشباءکند وبا پاسخ منفی به تقاضاهای مشروعش دراوایجاد عقده وناراحتی نکند، مرد نیز به همسر خود محبت ومهربانی کند وبه او اظهار عشق وعلاقه کند ومحبت خود را کتمان نکند همچنین بایستی برخوردهای زنان ومردان درخارج از محیط خانواده وکادر زناشویی لزوماً پاک وبی آلایش باشد.
18- رعایت امانت داری وحفظ حقوق همسر.
19- صداقت هم در بدو تشکیل خانواده وهم در طول زندگی زناشویی.
20- به فرموده رسول خدا(ص) بهترین زنان شما آنانند که با مهر ومحبت باشند. در مراقبت خودشان از نظر حفظ عفت بکوشند. نسبت به شوهر خود حالت نافرمانی وتکبر به خود نگیرند. آرایش وخودنمایی آنان برای شوهرشان باشد درغیاب اورعایت امانت وحقوق همسری اورا بنمایند.
الام و مسئله طلاق:
اسلام با طلاق سخت مخالف است. اسلام می خواهد تا حدود امکان طلاق صورت نگیرد، اسلام طلاق را به عنوان یک چاره جویی در مواردی که چاره منحصر به جدایی است تجویز کرده است. اسلام مردانی را که مرتب زن می گیرند و طلاق می دهند و به اصطلاح مطلاق می باشند دشمن خدا می داند.
از نظر اسلام منفورترین حلال ها در نزد خدا طلاق است.
مکانیسم طبیعی ازدواج که اسلام قوانین خود را براساس آن وضع کرده است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بی علاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است. یعنی یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تاسف می نگرد ولی پس از آنکه می بیند اساس طبیعی دین ازدواج متلاشی شده است نمی تواند از لحاظ قانونی آن را یک امر باقی و زنده فرض کند. اسلام کوشش ها و تدابیر خاصی به کار می برد که زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند، یعنی زن در مقام محبوبیت و مطلوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند.
درمیان این نقشها که تنوع زیادی دارند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف: شوهر زیر نفوذ زن: مرد با پذیرش نقش تابع درگروه همبازی هایش یا درخانواده وجامعه در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را می پذیرد.
ب: زن یاشوهر عزیز دردانه: چون درکودکی مورد تعریف وتمجیدوستایش بوده در زندگی زناشویی نیز همین توقعات وانتظارات را از همسرش دارد.
ج: شوهری که می خواهد اورا بپرستند.
یه های اسلام بر اینکه زن حتما باید خود را برای شوهر بیاراید، هنرهای خود را در جلوه های تازه برای شوهر به ظهور برساند، رغبت های جنسی او را اشباع کند و با پاسخ منفی دادن به تقاضاهای او در او ایجاد عقده و ناراحتی روحی نکند و از آن طرف به مرد توصیه کرده به زن خود محبت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، محبت خود را کتمان نکند و همچنین تدابیر اسلام مبنی بر اینکه التذاذات جنسی محدود به محیط خانوادگی باشد، اجتماع بزرگ، محیط کار و فعالیت باشد نه کانون التذاذات جنسی. توصیه های اسلام مبنی بر اینکه برخوردهای زنان و مردان در خارج از کادر زناشویی لزوما و حتما باید پاک و بی آلایش باشد همه و همه برای این است که اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بمانند.
حیات خانوادگی وابسته است به علاقه طرفین نه یک طرف. منتهای اهانت و تحقیر برای یک زن این است که مرد بگوید من تو را دوست ندارم، از تو تنفر دارم و آنگاه قانون بخواهد به زور و اجبار آن زن را در خانه آن مرد نگه دارد. قانون می تواند اجبارا زن را در خانه مرد نگهداری کند ولی قادر نیست زن را در مقام طبیعی خود در محیط زناشویی، یعنی مقام محبوبیت و مرکزیت نگهداری کند. از این رو هر زمان که شعله محبت وعلاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است. متقابلانیز با سلب علاقه زن از مرد حیات خانوادگی به پایان می رسد. به هرحال تفاوت زن و مرد در این است که مرد به شخص زن نیازمند است و زن به قلب مرد.
حمایت و مهربانی قلب مرد آن قدر برای زن ارزش دارد که ازدواج بدون آن برای زن قابل تحمل نیست.
رسول اکرم(ص) فرمودند: بهترین مردان شما کسانی هستند که برای زنان خود بهترین شوهر باشند.
بهترین زنان شما آنانند که با مهر و محبت باشند، در مراقبت خودشان از نظر حفظ عفت بکوشند، نسبت به شوهر خود حالت نافرمانی و تکبر به خود نگیرند، آرایش و خودنمایی آنان برای شوهرشان باشد، در غیاب او رعایت امانت و حقوق همسری او بنمایند.
و از حضرت علی(علیه السلام) منقول است: با پاکدامنی خودتان چشم او را از نظر داشتن به دیگران پوشیده و فکر او را از اندیشه گناه باز دارید و با او چنان باش که در پناه سنگر خانوادگی و ارضای امیال مشروع خود، هوس های نامشروع پیدا نکند.
تیجه بحث:
دلایل احتمالی از هم گسیختگی زندگی زناشویی از طریق طلاق، تقریبا بی شمارند زیرا پیوند زناشویی دو شخصیت منحصر به فرد با دو زمینه متفاوت را برای زندگی در زیر یک سقف گردهم می آورد. شاید مهمترین دلیل طلاق این باشد که پیش از ازدواج، یک طرف زناشویی از طرف دیگر چشمداشت های بیش از حدی دارد. این چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعی، رابطه جنسی، اشتهار، سلامت جسمانی، امنیت شغلی و نقشی که یک فرد از همسرش انتظار دارد.
درمیان این نقشها که تنوع زیادی دارند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف: شوهر زیر نفوذ زن: مرد با پذیرش نقش تابع درگروه همبازی هایش یا درخانواده وجامعه در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را می پذیرد.
ب: زن یاشوهر عزیز دردانه: چون درکودکی مورد تعریف وتمجیدوستایش بوده در زندگی زناشویی نیز همین توقعات وانتظارات را از همسرش دارد.
ج: شوهری که می خواهد اورا بپرستند.
در جوامع امروزی عشق و علاقه پرشور یکی از عوامل مهم زندگی زناشویی به شمار می آید. پیش از ازدواج یک زوج معتقدند تا زمانی که عشق شان به همدیگر فروکش نکند، بر هر مشکلی می توان فائق آمد. آنها بزودی تشخیص می دهند که آتش عشق پیشین شان فروکش کرده و برای حل مسائل شان باید راه های عملی تری را در پیش بگیرند.